به لب تا نغمة عیشم قرین است
مدار چرخ برچین ِ جبین است
شکوهم مانع افتادگی نیست
سرم بر چرخ و رویم بر زمین است
نظر جایی نمیاندازم از بیم
نگاهم را نگاهی در کمین است
لب پر خنده چون ساغر چه حاصل
چو مینا گریهام در آستین است
ز کشت همّتم یک جو طمع نیست
که این خرمن فدای خوشهچین است
حذر ای غنچه از دود دلم کن
که آه من طلسم آتشین است
ز چرخ از مهلت ده روزه فیّاض
مشو ایمن چنین دشمن متین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیده من نام تو چون نقش نگین است
در طبع من و همت من تا بقیامت
مهر تو چو جانست و وفای تو چو دین است
تندی کنی و خیره کشیت آئین است
تو دیلمی و عادت دیلم این است
زوبینت ز نرگس سپر از نسرین است
پیرایهٔ دیلم سپر و زوبین است
ای دل اگرت بصیرت حق بین است
پیوسته براق همّتت در زین است
چون مور میان ببند در خدمت خلق
کان ملک سلیمان که شنیدی این است
هر چند که دل را غم عشق آیین است
چشم است که آفت دل مسکین است
من معترفم که شاهد دل معنی است
اما چه کنم؟ که چشم صورت بین است
در مرگ، حیاتِ اهل داد و دین است
وز مرگ، روانِ پاک را تمکین است
آن مرگ لقاست، نی جفا و کین است
نامرده همی میرد و مرگش این است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.