فلک! از جور تو دل پر زخون بود
غم و اندوه من از حد فزون بود
نه اکنونست ظلمش یار فایز
ز هنگام تولد تاکنون بود
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
فلک! از جور تو دل پر زخون بود
غم و اندوه من از حد فزون بود
نه اکنونست ظلمش یار فایز
ز هنگام تولد تاکنون بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از ظلم و ستمی که در زندگیاش تجربه کرده، به شدت رنج میبرد و دلش پر از درد و خون است. غم و اندوه او به حدی زیاد است که نمیتواند تحمل کند. او اشاره میکند که این ظلمها از ابتدای زندگیاش تا به امروز ادامه داشته است.
هوش مصنوعی: ای فلک! از ظلم و ستم تو دل من پر از زخم و غم شده است و اندوه من به اندازهای است که دیگر حدود و مرز نمیشناسد.
هوش مصنوعی: دوست فایز از زمان تولدش تا به حال با ظلم و ستم مواجه بوده و این وضعیت همچنان ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز این بسیار چیز گونهگون بود
کجا از وصف و اندازه برون بود
مهینبانو نشاید گفت چون بود
که از شادی ز شادروان برون بود
بیان کن سِرّ معراجش که چون بود
بگفت او هم درون و هم برون بود
نه جوی شیر بلک آن جوی خون بود
رو از فرهاد پرسش کن که چون بود
بدید آنچه از حد دیدن برون بود
مپرس از ما ز کیفیت که چون بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.