گنجور

 
فصیحی هروی

هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد

بی‌جمال دوست سوی چشم گریان بازگشت

نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت

خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت

وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار

کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت