گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فصیحی هروی

چندم ای اشک به تاراج محبت خیزی

پی خونریزی ارباب ملامت خیزی

ای اجل بر سر بالین من آیی ترسم

که به امید نشینی و به حسرت خیزی

پای دل بوسم و گویم که مبادا در حشر

تا که از زخم ملامت به سلامت خیزی

تو پس زانوی رشک ای دل و او پهلوی غیر

نشود گر تو ازین حلقه صحبت خیزی

نشئه‌ی درد فصیحی به دلت باد حرام

از غم آباد بلا گر به سلامت خیزی