بهشت را چه کند با غم آرمیده او
ز دوزخ از چه هراسد فراق دیده او
من و سجود بت از داورم مترسانید
من آفریده عشقم نه آفریده او
شهید عشق ترا راه کعبه مقصود
کسی نشان ندهد جز سر بریده او
به حرف میوه فریبم مده که نیست مرا
امید سایه هم از نخل نورسیده او
چنان گداخت فصیحی ز ضعف شام فراق
که تاب نور ندارد چراغ دیده او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ببر کشید چوجان جسم داغدیده او
نهاد لب برک حنجر بریده او
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.