خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده
به هر جا میرود فرمان تو خط جوازم ده
ز شاخ و برگ من پر کن گلستان دو عالم را
پس آنگه رخصت باد خزان در ترکتازم ده
زبانم چیست خونی منجمد ز آسیب دم سردی
بگیر این لخته خون را وکلید گنج رازم ده
گریبانی سراسر چاک کو چون دامن مژگان
تو گر دستم ندادی پارهای چاک نیازم ده
پریشان بال ماندم در شکنج دام آزادی
فراغت خانهای در زیر بال شاهبازم ده
ز داغی لخت لختم را گدای کاسه در کف کن
پس آنگه حکم سلطانی ز دیوان ایازم ده
مرا از قبله طاعت پرستان روی برگردان
فصیحیوار از غم قبلهای بهر نمازم ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند میخواهد که اجازه پرواز و آزادی به او بدهد. او با بیانی زیبا و استعاری از خدا میخواهد که او را از محدودیتهای دنیوی رهایی بخشد و به او امکان سفر به هر کجا که میخواهد را بدهد. شاعر به تصویر گلستانی از وجود خود و پر کردن آن با زیبایی و عشق اشاره میکند. همچنین، او از دردهای درونیاش و نیاز به نجات از درد و رنج سخن میگوید و از خدا درخواست میکند که راه حلی برای مشکلاتش فراهم کند. در نهایت، او از خدا میخواهد که او را از قید و بندهای مادی رها کرده و به او معنای حقیقی زندگی و عبادت را بیاموزد.
هوش مصنوعی: خدایا، به من اجازه بده که از این دنیای محدود و غیرواقعی رها شوم و به هر کجا که میروم، راهنمایی و هدایت تو مسیر من باشد.
هوش مصنوعی: از شاخهها و برگهای من گلستانی برای دو جهان بساز. سپس به باد خزانی اجازه بده که به سراغم بیاید و مرا از بین ببرد.
هوش مصنوعی: زبان من چه حالتی دارد، مثل خونی که به خاطر آسیب و سرمای هوا منجمد شده است. به من کمک کن تا این مشکل را حل کنم و کلید رازهای پنهانم را به من بده.
هوش مصنوعی: وقتی که پیراهن من پر از چاک است، آیا میتوانم به دامن مژگان تو نگاهی بیفکنم؟ اگر تو دستم را نگرفتی، حداقل به من کمی از احساس نیازم را عطا کن.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی از سردرگمی و ناتوانی در دستیابی به آزادی و آسایش اشاره میکند. او در احساس خستگی و بیقراری به سر میبرد و زندگیش را در زیر بال یک پرنده بزرگ، یعنی شاهباز، تعبیر میکند، که نشان از آرزوی فرار از محدودیتها و رسیدن به یک مکان امن و راحت دارد. به نوعی، او در جستجوی آزادی واقعی است که بتواند آرامش و آسایش را تجربه کند.
هوش مصنوعی: از شدت داغی و ناراحتی، به حالت بیحالی افتادهام و مانند گدایان شدهام که کاسهاش را در دست دارند. پس از آن، دستور سلطنتی تو را از دیوان ایازم بخواه.
هوش مصنوعی: مرا از طرفی که عبادتگزاران به آن توجه دارند دور کن و به من دلگرمی بده تا با زبان روشن از غم آن سمت که برای نماز به آنجا میروم، فارغ شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.