خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده
به هر جا میرود فرمان تو خط جوازم ده
ز شاخ و برگ من پر کن گلستان دو عالم را
پس آنگه رخصت باد خزان در ترکتازم ده
زبانم چیست خونی منجمد ز آسیب دم سردی
بگیر این لخته خون را وکلید گنج رازم ده
گریبانی سراسر چاک کو چون دامن مژگان
تو گر دستم ندادی پارهای چاک نیازم ده
پریشان بال ماندم در شکنج دام آزادی
فراغت خانهای در زیر بال شاهبازم ده
ز داغی لخت لختم را گدای کاسه در کف کن
پس آنگه حکم سلطانی ز دیوان ایازم ده
مرا از قبله طاعت پرستان روی برگردان
فصیحیوار از غم قبلهای بهر نمازم ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.