گنجور

 
فصیحی هروی

عندلیب عشق را جز ناله‌های زار نیست

زین گلستانش نصیبی غیر نوک خار نیست

ما تباهی ماندگان موج‌خیز حیرتیم

کشتی ما شوربختان را به ساحل کار نیست

سالها عشق درین مرحله مبهوتم داشت

طفل گهواره اندیشه فرتوتم داشت

تو چه دانی که چه بار از سر کویت بردم

از وفا پرس که او پایه تابوتم داشت

 
 
 
رودکی

با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست

بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت

کسایی

با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست

بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت

امیر معزی

آسمان است آن یا عالم پر تصویرست

نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست

قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است

رکن دین است آن یا معجزهٔ تقدیرست

نقطهٔ قطب زمین را صفتش پرگارست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر

ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست

جان درازیّ امل از قلم کوته تست

که ریاض کرم از گریۀ او خندانست

فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه