خوش آن که جوش دیده بیهوده بین نبود
نقش ستم در آینهها خوشنشین نبود
ایمن به باغ عصمت خود میچمید حسن
در زیر هر مژه نگهی در کمین نبود
خوش میگذشت از شکن شانه زلف دوست
بر هیچ تار آن گره کفر و دین نبود
بگداخت ناله بر لب بلبل ز نالهام
این شعله گرم بود ولی این چنین نبود
دستم ز جیب چاک به دل میکشید دوش
کامشب خروش و ولوله در آستین نبود
عمرم تمام صرف فغان گشت و سوختم
کاول فغان چرا نفس واپسین نبود
گشتم شهید و از کرم غم در آتشم
بودم گمان مغفرت اما یقین نبود
نازم به پاسبانی عصمت که دوست را
در بزم شب نشان نگه بر جبین نبود
بوی نشاط نیست فصیحی درین بهار
گویی که هیچ تخم طرب در زمین نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود
مارا بغیر حرف وفا بر جبین نبود
تا بوده ام بتان بوده ام ولی
هرگز چنین نبودم و کس هم چنین نبود
خوارم کنون بنزد تو خوش آنزمان که من
[...]
زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود
بودش گمان مهر وهنوزش یقین نبود
اقرار مهر کردم وگفتم وفاکنی
کشتی مرا قرار تو با من چنین نبود
انکار مهر سد ره سد تغافل است
[...]
گفتم که کاش غیر ترا همنشین نبود
گفتا که غیر نیز مرادش جز این نبود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.