سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند
رخ روشن تو ای دوست به آفتاب ماند
همه شب زغم نخسبم که نخسبد آنچه عاشق
منم آن کسی که بیداری من به خواب ماند
زفراق روی و موی تو زدیده خون چکانم
عجبست سخت خونی که به روشن آب ماند
سر زلف را متابان سر زلف را چه تابی
که در آن دو زلف ناتافتگی به تاب ماند
تو به آفتاب مانی و ز عشق روی خوبت
رخ عاشق تو ای دوست به ماهتاب ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به زیباییهای سر زلف و چهره دوستش اشاره میکند و میگوید که مانند مشک و آفتاب درخشان است. او از درد فراق و بیخوابی ناشی از عشقش سخن میگوید و احساسات عمیقش را به تصویر میکشد. هر چه از عشق و زیبایی معشوق میگوید، بیانگر شگفتی و حسرت اوست؛ زیرا هر آنچه از معشوق میبیند، در یاد و خواب او باقی میماند.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند مشک نیست، بلکه همچون مشک خالص باقیمانده است. چهره روشن تو هم مانند آفتاب درخشان و تابناک است.
هوش مصنوعی: هر شب از شدت غم نمیتوانم بخوابم، زیرا کسی که عاشق او هستم، در حالی که من بیدارم، به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: از دوری چهره و موی تو چشمانم پر از اشک و خون است. جالب اینجاست که این خون به مانند آبی روشن باقی مانده است.
هوش مصنوعی: موهای بلند و زیبا را تکان نده، چرا که در میان این دو دسته مو، ناپایداری وجود دارد که به تلو تلو در آمده است.
هوش مصنوعی: تو مانند آفتابی و به خاطر عشق زیباییات، چهرهام همچون ماه تابان میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند
نه ز پای مینشیند نه قرار میپذیرد
دل آتشین من بین که به موج آب ماند
ز شب سیه چه نالم؟ که فروغ صبح رویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.