آن گل که نوشد می با رقیبان
بینند و میرند مسکین غریبان
ای گل به گلشن چون جلوه سازی
افغان مکن عیب از عندلیبان
چون بلبل و گل بیهم مبادا
عشق محبان حسن حبیبان
بییار از ما طاقت مجویید
زان رو که هستیم از ناشکیبان
چون زخم سینه پوشیده دارم؟!
سازد چو ظاهر چاک گریبان
فانی نصیبی زان مَهوَشَت نیست
خوش با نصیبی از بینصیبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
[...]
هرگز ندیدم رسم حبیبان
همچون تو کردن خو با رقیبان
غوغای زاغان ببریده گل را
پیوند صحبت از عندلیبان
هرگز نیاری یاد اسیران
[...]
چندانکه گفتیم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.