گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم

جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم

ایکه به می فتاده و غرقه نیم عجب مدان

جسم چو کاه برگ من بین و عذار کاهیم

شیخ ز عشق و باده ام طعنه زنان و طرفه آنک

من به همین دو کار خود در دو جهان مباهیم

گر بورع ملک شوم پاک ز هر گناه و جرم

جرم و گناه بس بود دعوی بی گناهیم

ز آتش می چسان شود سرخ عذارم ای رفیق

چونکه ز دود معصیت آمده رو سیاهیم

نیک و بدم مبین به لطف از بد و نیک من مپرس

نیست به جز بدی ز من گر تو نکو نخواهیم

منکه چو فانیم گدا درگه پیر دیر را

دل نکشد به جانب مسند ملک شاهیم

 
sunny dark_mode