ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم
پشت من و پلاس غم اینست قبای شاهیم
قاضی شهرم ار کشد، بهر وطن روا بود
خاصه که آب دیدگان داد به خون گواهیم
شد سیهم ز عشق رو، گریه در او از آن کنم
گریه چه سود، چون ز رخ شسته نشد سیاهیم
چند به ناز خفتنت، وه که مباد ناگهان
شعله به دامنت زند ناله صبحگاهیم
بود ز عقل پیش ازین باد غرور در سرم
پیش در تو خاک شد آن همه کژ کلاهیم
گر تو ز بهر کشتنم جرم و دروغ می نهی
حیف بود ز بهر جان دعوی بی گناهیم
وقف خیال تست جان، از پی این خورم غمت
من نه که این عمارتم، گر تو خراب خواهیم
تو گل و باغ بین که من در ته چاه محنتت
تو می لعل خور که من بر سر تابه ماهیم
همره خسروست دان تا به عدم وفای تو
شکر که عقل بی وفا ماند ز نیم راهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و غمهای ناشی از آن میپردازد. شاعر به عشق خداوند و محبت او اشاره میکند و از وضعیت خود به عنوان یک عاشق سخن میگوید که با غم و دردهایش مواجه است. او از بی وفایی و دردهای ناشی از عشق مینالد و به تضاد میان زیبایی معشوق و وضعیت خود اشاره دارد. شاعر به این نتیجه میرسد که عقل و تصمیماتش پیش از این تحت تأثیر غرور بوده و حالا در پای عشق به خاک افتاده است. در نهایت، به ناامیدی از گرفتار ماندن در عشق اشاره کرده و میگوید که بدون وفای معشوق، عقلش نیز در میانه راه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ملک عشق به لطف خداوند به من داده شده است و بار سنگین غم روی دوشم قرار دارد، اما همین غم برای من مانند ردای شاهانه است.
هوش مصنوعی: اگر قاضی شهر من را به قتل برساند، برای وطن مانعی ندارد، به ویژه که اشکهای ما به خون شهادت میدهند.
هوش مصنوعی: عشق باعث شده است که چهرهام تیره و تار شود و من از روی این وضعیت گریه میکنم، اما این گریه فایدهای ندارد، چون سیاهیام هرگز از چهرهام پاک نخواهد شد.
هوش مصنوعی: پیش از اینکه به خواب ناز بر روی زمین بیفتی، بترس که ناگهان شعلهای بر دامن تو بزند و از خواب بیدارت کند.
هوش مصنوعی: قبل از این، بر سرم بادِ غرور و نادانی حاکم بود، اما حالا در مقابل تو، تمام آن کبر و خودبینیام به خاک افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کشتن من به دروغ و اتهام متوسل میشوی، حیف است که برای جانم، ادعای بیگناهی را مطرح کنی.
هوش مصنوعی: دل و جانم تنها در پی خیال توست. من از غم تو میخورم نه برای اینکه این بنای وجودم را ویران کنی.
هوش مصنوعی: تو مانند گلی هستی که در باغ زیبایی میروید، اما من در عمق چاه مشکلات و دردها گرفتار شدهام. تو همچون مرواریدی نورانی میدرخشی، اما من در رنج و سختی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: در کنار پادشاهی چون خسرو، بدان که وفای تو به عدم و بیعقلیات موجب شده که عقل، بیوفا بماند و از نیمه راه باز بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق به کشور وفا داد نوید شاهیم
نوبت شاهیم بود ناله صبحگاهیم
گر به فراغت از توام طعن گنه زند کسی
چهره به خون نگار بس حجت بی گناهیم
جز تو نخواهم از جهان آرزوی دگر ولی
[...]
حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم
جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم
ایکه به می فتاده و غرقه نیم عجب مدان
جسم چو کاه برگ من بین و عذار کاهیم
شیخ ز عشق و باده ام طعنه زنان و طرفه آنک
[...]
عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهیم
در صف سروران رسد، دعوی کج کلاهیم
کوثر تیغت ار کند، رحم به حال مجرمان
دوزخ جاودان شود، خجلت بیگناهیم
گرنه خوش است خاطرت، با غم سینه کوب من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.