من که مخمور سحرگاه به میخانه روم
شام سرمست و غزلخوان سوی کاشانه روم
روز از ساغر می چون که ببندم پیمان
نا شده شب به سر ساغر و پیمانه روم
آشنایان خرابات مرا نشناسند
بسکه از خود به سوی میکده بیگانه روم
طایر قدسم و خال رخ یارم هوس است
سوی گلزار جمالش پی آن دانه روم
شب ملولند مغ و مغبچه از من که به دیر
همه با عربده و نعره مستانه روم
جانب باغ روند اهل تنعم چو ز عشق
منکه ویران شده ام جانب ویرانه روم
فانیا جز به فنا ره نتوان برد به دوست
این محال است که من عاقل و فرزانه روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حال و هوای مخمور و سرمست بودن خود اشاره میکند. او با نشاط به میخانه میرود و در حالی که روز را با پیمان از ساغر میگذرانده، شب را به سر میآورد. به نظر میرسد که دوستانش او را نمیشناسند چون او به شدت در دنیای می و مستی غرق شده است. او از عشق و زیبایی معشوقش سخن میگوید و تمایل دارد به سمت او برود. در عین حال، دیگران به زندگی با تنعم و لذت متکی هستند، در حالی که او به ویرانی و بیخانمانی دچار شده است. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که نمیتواند با عقل و فرزانگی خود به سوی دوست واقعی برود، زیرا راهش تنها به فنا ختم میشود.
هوش مصنوعی: من که در صبح زود با حالت مستی به میخانه میروم، شب هنگام سرشار از شادی و شعر به خانهام برمیگردم.
هوش مصنوعی: وقتی روز را با نوشیدن از پیمانه به پایان میرسانم، شب را نیز با همان ساغر و پیمانه آغاز میکنم.
هوش مصنوعی: آشنایان من در میخانه مرا نمیشناسند، چون من آنقدر خود را فراموش کردهام که به سوی میکده بیگانه میروم.
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم که در جستجوی زیباییهای چهره محبوبم به سوی باغ گلها میروم تا آن دانه مورد نظر را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: شب من را به حال خود میگذارند و هرگز نمیفهمند که از چقدر شور و شوق به میخانه میروم و با زبانههای سرمستی و شادی به دور و بر خود مینگرم.
هوش مصنوعی: به سوی باغ میروند افرادی که در ناز و نعمت هستند، اما من به خاطر عشق، که زندگیام را ویران کرده، به سوی ویرانه میروم.
هوش مصنوعی: این دنیا زوالپذیر است و هیچ راهی به جز نابودی در آن وجود ندارد. برقراری ارتباط با دوست ممکن نیست، چون از نظر عقل و درایت نمیتوانم به این نتیجه برسم که چنین چیزی ممکن باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم
دگر آن جا که رَوَم عاقل و فرزانه رَوَم
زین سفر گر به سلامت به وطن باز رَسَم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
[...]
وقت آن است که از خانه به میخانه روم
مست و مخمور و پراکنده و دیوانه روم
بر در بارگه پیر مغان مست و خراب
نروم، ور بروم عاقل و فرزانه روم
در دلم هست که روزی به بر مفتی شهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.