نار است شعله شعله، رخ دلبرم ز تاب
مار است عقده عقده، دو زلفش بر آفتاب
زین شعله شعله، شعله آتش نهفته روز
ز آن عقده عقده، عقده تنین گرفته ناب
چون نافه نافه، مشک دو زلفش به رنگ و بو
وز توده توده، عنبر تر برده رنگ و آب
زین نافه نافه، نافه مشک اندر اهتمام
زآن توده توده، توده عنبر در اکتساب
از بوسه بوسه که دهد راحتی به روح
وز غمزه غمزه که خرد را کند خراب
زین بوسه بوسه، بوسه او دایه روان
زین غمزه غمزه، غمزه او مایه عذاب
هر روز نامه نامه، نویسد بر غم من
پر طعنه طعنه، تا دل من ز آن شود خراب
زآن نامه نامه، نامه شاهان در اضطرار
زین طعنه طعنه، طعنه شیران در اضطراب
هر لحظه خیره خیره، برآرم ز عشق او
از سینه ناله ناله، چو دعد از غم رباب
زین خیره خیره، قدم چون کمان سخت
ز آن ناله ناله، ناله من زار چون رباب
هر روز حله حله، بپوشد بر غم من
تا جامه پاره پاره، کنم خیره چون مصاب
زآن حله حله، حله احباب شوخگین
زآن پاره پاره، پاره دل عاشق از عذاب
چشمم چو قطعه قطعه، ابر است در بهار
اشکم چو دانه دانه، در و لولوی مذاب
زین قطعه قطعه، قطعه ابر از هوا خجل
زآن دانه دانه، دانه در در صدف بتاب
خطش چو زهره زهره مل پر ز مورچه
خالش چو نقطه نقطه، مه پر ز مشک ناب
زین زهره زهره، زهره عشاق خسته دل
زآن نقطه نقطه، نقطه عالم در انقلاب
عالم چو روضه روضه جنت شد از ضیا
بستان چو لجه لجه دریا شد از سحاب
زین روضه روضه، روضه رضوان شده زمین
زآن لجه لجه، لجه دریا شده سراب
تا پشته پشته شد چمن از گلستان سمن
بگشاده بیضه بیضه کافور بر تراب
زآن پشته پشته، پشته شده دشت و کشتزار
زین بیضه بیضه، بیضه فکن ز آشیان عقاب
زد کله کله باد به باغ از حریر سیم
تا قطره قطره ابر فشاند بر او گلاب
زآن کله کله، کله ببسته فلک ز ابر
زآن قطره قطره، قطره (ماورد) گشته آب
نوروز تحفه تحفه دهد زآن سپس به باغ
چونانکه صله صله به من شاه کامیاب
زین تحفه تحفه، تحفه او بسته حریر
زآن صله صله، صله او خلعت و ثیاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.