جفای لاله رخان راحت و فراغ منست
هر آنچه داغ بود پیش خلق باغ منست
سزد که آتش دل بر فلک زبانه کشد
ازین هوی که شب و روز در دماغ منست
دلم ربود و در آتش فگند و گفت بناز
دگر کجا رود این صید چون بداغ منست
دلی که طایر بستانسرای جنت بود
بسی شبست که پروانه ی چراغ منست
چو من به کلبه ی احزان شدم خراب چه سود
که بوی پیرهن از دور در سراغ منست
حریف جور نیی دل مده بساقی دور
درین شراب نظر کن که در ایاغ منست
چه عیش و ناز فغانی، نصیب دشمن باد
چنین حضور که در گوشه ی فراغ منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.