گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

صد شعله ی آه از دل هر گوشه نشین خاست

آه این چه بلا بود که از خانه ی زین خاست

آشفته و کاکل بسر دوش فگنده

گویا که همین دم ز پریخانه ی چین خاست

دشمن چه فسون خواند که آن شمع دل افروز

بنشست چو شاخ گل خندان و حزین خاست

هر چند کزین صف شکنان گوشه گرفتم

از جای دگر سخت کمانی ز کمین خاست

در خاتم فیروزه ی شیرین چه حلاوت

چون زهر جداییش هم از زیر نگین خاست

سر زد ز دلم صد بته ی صبر بیندیش

زین تلخ گیاهی که ازین شوره زمین خاست

هر بار که شمشیر ترا دید فغانی

آنگونه برآشفت که مویش ز جبین خاست