گشود چاک گریبان که یاسمین اینست
نمود ساعد و گفتا در آستین اینست
من از حلاوت خطش کنایتی گفتم
لبش بخنده در آمد که انگبین اینست
نگاه بر شکرش کردم از سر حسرت
بغمزه کرد اشارت که در کمین اینست
سخن ز صورت چین می گذشت در مجلس
کشید زلف ز عارض که نقش چین اینست
نشان حال خرابات جستم از رندی
نهاد کاسه ی دردی که بر زمین اینست
اگر محبت اسلام داری ای زاهد
در آبکوچه ی عرفان که راه دین اینست
رحیم ساخت فغانی دل چو سنگ بتان
سرایت نفس و آه آتشین اینست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.