بگشای پرده از گل رخسار اندکی
آبی نما بتشنه ی دیدار اندکی
بسیار نازکی، مکن آزار بی دلان
ای گل گذار همدمی خار اندکی
رفتی بگشت باغ و من از در فغان کنان
سر بر نکردی از سر دیوار اندکی
هر چند درد دل بتو بسیار گفته ام
نشنیده یی هنوز ز بسیار اندکی
با آنکه دشمنی مکن اظهار دوستی
گر با تو حال خود کند اظهار اندکی
شبها منم ز درد تو تا روز و آه سرد
ناکرده گرم دیده بیدار اندکی
ای مرهم شکسته دلان التفات تو
رحم آر بر فغانی افگار اندکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با یار گفتم از غم بسیار، اندکی
گفتا که هست حوصله درکار، اندکی
تاکی به ناز، دیده فروبستهای ز من؟
یکبار دامن مژه بردار، اندکی
گفتا نگه به خواب بهار تغافل است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.