سرم در راه آن سرو خرامان خاک بایستی
بر او آمد شد آن قامت چالاک بایستی
در آن دم کز هوای او گرفتم شاخ گل دربر
دلم چون غنچه گر بشکفت باری چاک بایستی
بیاد آن دهان پیوسته می بوسم لب ساغر
فروغی در میم زان لعل آتشناک بایستی
جهانی بسته ی فتراک خود کردی بیک جولان
سر آشفته من هم در آن فتراک بایستی
چو از خون ریختن باکی ندارد غمزه ی شوخت
بجانم ناوکی زان غمزه بی باک بایستی
بدور حسن او منعم کنند از عشق بیدردان
دریغا پند گویان مرا ادراک بایستی
ز باران عنایت کشت امید اسیران را
برغم بخت من مشتی خس و خاشاک بایستی
فغانی خانه ی دل بهر او چون ساختی خالی
دل پاک تو خلوتخانهٔ آن پاک بایستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.