باز ای فلک نتیجهٔ انجم نمودهای
دندان کین به اهل تنعم نمودهای
خورشید من چو ذره جهانیست در پِیَت
از بس که روی گرم به مردم نمودهای
تو رخ نمودهای که دهم جان به یک نظر
من زنده میشوم که ترحم نمودهای
آن انجمن کجاست که چون ابر نوبهار
من گریه کرده و تو تبسم نمودهای
عاشق چگونه تاب زبان تو آورد
زین شیوهها که وقت تکلم نمودهای
همچون فغانی از تو نگردم اگرچه تو
هردم ره دگر به من گم نمودهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاهی عتاب و گاه ترحم نمودهای
گه زهر چشم و گاه تبسم نمودهای
با اهل درد جور و جفا کردهای به ناز
مهر و وفا به اهل تنعم نمودهای
شب چون عرق نشسته به رویت ز تاب می
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.