کاکل به تاب رفته ز دام که جستهای
دیگر دل کدام پریشان شکستهای
رنگین شدست دامن پاکت چه حالتست
گویا که در میان دل ما نشستهای
بر گرد ارغوان کمر سیم کرده چست
نخل غریب بهر دل خلق بستهای
آسودم از فسانهٔ عاشقنواز تو
بنیاد کن که مرهم دلهای خستهای
هرجا که هستی از دل ما نیستی برون
یعنی مکن خیال که از ما گسستهای
دامن مکش که تا بود این حسن دلفروز
یک دم ز آب دیدهٔ عاشق نرستهای
از طرف جویبار فغانی برون مرو
گر زانکه دامن از می رنگین نشستهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.