ای دل متاع جان به خرابات برده به
نقد خرد به ساقی باقی سپرده به
چون حاصل حیات جهان نامرادی است
صد خرمن مراد به یک جو شمرده به
جایی که صد خزانهٔ طاعت به جرعهایست
از دل نشان توبه و تقوی سترده به
زان پیشتر که مات شوی در بساط عمر
دستی ازین سپهر دغا باز برده به
پروانهای که پرتو شمعی بر او نتافت
گر همدم چراغ مسیح است مرده به
قطع نظر ز مائدهٔ قرص ماه و خور
این یک دو نان به منت دونان نخورده به
شمعی که آورد به زبان فیض نور خود
گر آتش خلیل فروزد فسرده به
چون رخت هستی تو فغانی شود فنا
از آب خضر دامن همت فشرده به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کس که نیست زنده به عشق تو مرده به
خود مرده پیش زنده دلان از فسرده به
هر کس نهال شوق تو در باغ جان نکشت
از نخل آرزو بر دولت نخورده به
چون چرخ سفله می دهد اندر نواله زهر
[...]
جان شهید عشق بجانان سپرده به
هر زنده یی که کشته او نیست مرده به
بی داغ آرزوی تو اصحاب درد را
نام و نشان ز صفحه ی هستی سترده به
از سبحه گر مراد نه تکبیر ذکر اوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.