خوش آن حالت که بگشایی ز خواب سرخوشی دیده
نگاهی سوی مشتاقان کنی از دیده دزدیده
نچیدم از هزاران گل یکی از گلشن حسنت
دلی پر خار دارم ز آن همه گلهای ناچیده
مکن منعم که آشوب دلست و آفت دیده
لب میگون و چشم خوابناک و موی ژولیده
ز بس خاری که در پایم شکست از رهگذار دل
قدم در گلشن کویت نهم پرسیده پرسیده
چه رنجاند مرا هر دم رقیبی بر سر کویت
ازین در تا به کی بیرون روم رنجیده رنجیده
فغانی کشتهٔ چشم خطاپوشت که از مردم
به مستی دیده صد جرم و خطا وز لطف پوشیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عاشقانه و درد و شوق شاعر به معشوق است. شاعر از خواب سرخوشی بیدار میشود و به یاد مشتاقان میافتد. او از عدم دستیابی به زیبایی معشوق نگران است و دلش پر از خارهای ناشی از عشق ناکام است. شاعر از معشوق میخواهد که او را رنجیده نکند، چرا که زیبایی و دلرباییهای او میتواند دل را آشفته کند. او با توصیف قدم زدن در گلشن معشوق، به چالشهای عشق و نظرات رقیبان اشاره میکند. در نهایت، شاعر به احساسات خود و عذابی که از عشق میکشد، اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: زیباست زمانی که از خواب خوش بیدار شوی و با نگاهی پر از شادی به سوی علاقهمندان خیره شوی، در حالی که کسی متوجه نگاهت نیست.
هوش مصنوعی: از میان هزاران گل، یکی از باغ زیبای تو را نچیدهام و از اینرو دلی پر از خار دارم به خاطر تمام آن گلهای نچیده.
هوش مصنوعی: به دیگران اجازه نده که آرامش دل تو را به هم بزنند، زیرا زیبایی ظاهر آنها میتواند دل را دچار آشفتگی کند. لبهای خوش رنگ و چشمان خوابآلود و موی پریشان آنها، همه نشانههایی هستند که باعث حواسپرتی و آزار روحی میشوند.
هوش مصنوعی: به خاطر زخمهایی که از تیرگیها و مشکلات کشیدم، قدم در باغ محبت تو میگذارم و از تو میپرسم که آیا میتوانی دردهایم را درک کنی؟
هوش مصنوعی: هر لحظه یک رقیب در نزدیکی تو باعث آزار من میشود. این وضعیت مرا آزار میدهد، و نمیدانم تا کی باید از این در بیرون بروم و از دست این ناراحتی فرار کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و زیبایی چشمان تو دلباختهام، چرا که از مردم با حالتی مست و غرق در عشق، هزاران خطا و جرم را میبینم اما زیبایی و مهربانی تو تمام آنها را پنهان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی ماهی همیبینم برون از دیده در دیده
نه او را دیدهای دیده نه او را گوش بشنیده
زبان و جان و دل را من نمیبینم مگر بیخود
از آن دم که نظر کردم در آن رخسار دزدیده
گر افلاطون بدیدستی جمال و حسن آن مه را
[...]
که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده؟
که آن موی کمر چون موی آتش دیده پیچیده
مهیای دعا شو چون روان شد اشک از دیده
که نقش مهر گیرد خوب کاغذهای نم دیده
خموشی پرده پوش عیب باشد بی کمالان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.