گنجور

 
بابافغانی

خال بنفشه گون به رخ آتشین منه

بر برگ لاله نافهٔ تر اینچنین منه

مرغ خرد مقید دام بلا مساز

بر پای عقل سلسلهٔ عنبرین منه

بر سر چو بهر کشتن ما کج نهی کلاه

آن کاکل خمیده به طرف جبین منه

دامن کشان بگشت چمن چون کنی خرام

پای برهنه بر گل و بر یاسمین منه

روز شکار بر مشکن زلف را به ناز

دام فریب بر دل آهوی چین منه

پیش رقیب چون رسی از ره عنان مکش

پا از رکاب ناز به شمشاد زین منه

اهل وفا به خاک درت رو نهاده‌اند

ای مست ناز تیغ جفا بر زمین منه

طبعش گران مساز فغانی به شرح غم

باری چنین به خاطر آن نازنین منه

 
 
 
جامی

بر برگ گل رقم ز خط عنبرین منه

بر گرد ماه دایره از مشک چین منه

چون می کنی خرام مکش زلف زیر پای

دام فریب در ره مردان دین منه

حیف است بر زمین کف پایت خدای را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه