گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

لیلی اگر سنگ جفا بر کاسهٔ غافل زده

لیلی وشان سنگ ترا مجنون صفت بر دل زده

هر جا که باشد رنگ و بو آورده محمل را فرو

مسکین دلم بیراه و روسرها دران منزل زده

لیلی بصد حشمت روان مجنون به فریاد و فغان

دست تظلم هر زمان بر دامن محمل زده

از عشوه لعلت در سخن کرده هزار افسون وفن

از هر فسون با خویشتن فالی عجب مشکل زده

بیرون ازین رنگ و صفا حسن تو دارد شیوه ها

حالا بقدر دیده ها مشتی بر آب و گل زده

هر جا که با تیر و کمان بگذشته یی دامن کشان

دلها نثار آورده جان جانها دم از بسمل زده

شد مطرب مجلس نشین نالان ز آه آتشین

گویا فغانی حزین آهی در آن محفل زده