داری برقیبان سریاری عجب از تو
بر گریه ی ما رحم نداری عجب از تو
ما را به یک چشم زدن کار توان ساخت
پیش نظر خود مگذاری عجب از تو
دانی که غنیمان چه غیورند بخونم
دل برطرف من نگماری عجب از تو
از تربت من مهر گیا رست و تو بدخو
یک ذره بدل رحم نداری عجب از تو
می خوردن فاشت همه را داد بطوفان
تو شیفته ی خواب و خماری عجب از تو
افگنده عنان و شده بیباک بیکبار
آموخته با خون شکاری عجب از تو
چون کشت تو شد خشک فغانی مخور اندوه
گریان چه هوا خواه بهاری عجب از تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.