گنجور

 
بابافغانی

خط مشگین چیست گرد عارض گلگون او

شاه بیت دفتر حسن و وفا مضمون او

سبزه ی تر چون بگرد آن لب میگون دمید

گو مشو غافل دل دیوانه از افسون او

در حضور غنچه گو بلبل زبان را بسته دار

چون به آه و ناله بگشاید دل محزون او

سرو با آن ناز و رعنایی قد و سرکشی

کی تواند شد برابر با قد موزون او

کمترم از ذره در مهرش ولی چون آفتاب

در نظر دارم خیال حسن روز افزون او

درد من از ناله ی عشاق می یابد شفا

گو برو مطرب که بی آهنگ شد قانون او

طرفه مأواییست بزم عشرت لیلی ولی

شاد از او یکدم نگردد خاطر مجنون او

زان دو لب صد آرزو یابی فغانی را گره

گر بتیغ غمزه بشکافی دل پر خون او