بیا بشیر و بکنعانیان سلام رسان
ز بزم وصل بیت الحزن پیام رسان
به آب دیده ی اختر شمار من یا رب
که آفتاب مرا بر کنار بام رسان
غریب و بی پر و بال آمدم بوادی عشق
بحق کعبه که خضری بدین مقام رسان
درین جهان دو سه روزم بحال خویش گذار
ز صد هزار یکی ای فلک بکام رسان
کریم مجلس ما سلسبیل می بخشد
قدم درون نه و خود را بیکدو جام رسان
روان روان بقدح ریز می که مخموریم
بکشت تشنه ی ما آب بی لجام رسان
چه ننگ و نام فغانی درآ به کوچه ی عشق
ز گریه سیل ببنیاد ننگ و نام رسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نسیم صبح به عالم زمن سلام رسان
پس از سلام تو این بهترین پیام رسان
به بزم مردم دانا چو بگذری زنهار
تو این پیام به خوبان زخاص و عام رسان
بگو که فصل بهار است و جشن جمشید است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.