جدا از آن شاخ گل صد داغ حسرت زین چمن بردم
همین گلها شکفت از عشق او رنجی که من بردم
ز آسیب خزان ای باغبان ایمن نشین اکنون
که بی او آه سرد از سایهٔ سرو و سمن بردم
به طرف باغ گو آهنگ عشرت ساز کن بلبل
که من فریاد خود در گوشهٔ بیت الحزن بردم
ز آب دیده چون رسوا شدم در جامهٔ هستی
لباس نیستی پوشیدم و سر در کفن بردم
روان گردید خوناب دلم از ساغر دیده
بیاد لعل او چون جام می سوی دهن بردم
به سمتی تا به دامن چاک شد صد جامهٔ تقوی
به هر محفل که بیخود نام آن گلپیرهن بردم
نگفتم حال و رفتم چون فغانی از سر کویش
غم و دردی که در دل داشتم با خویشتن بردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات حسرت و اندوه خود را بیان میکند. او از عشق ناکامش به یک گل سخن میگوید و به مشکلات و رنجهایی که از آن عشق متحمل شده، اشاره میکند. باغبان را از آسیبهای خزان آگاه میکند و به بلبل توصیه میکند که به شادی بپردازد، در حالی که او خود در گوشهای غمگین است. شاعر از اشکها و دردهایش سخن میگوید و اشاره میکند که نتوانسته احساساتش را بیان کند و در نهایت غم و دردش را با خود به همراه برده است. احساس یأس و عجز او در اشعار کاملاً مشهود است.
هوش مصنوعی: به غیر از اینکه در این فضای سرسبز و خوشبو، حسرتهای زیادی را تحمل کردهام، همین گلها به خاطر عشق او شکوفا شدند. رنجی که من به دوش کشیدهام.
هوش مصنوعی: ای باغبان، اکنون که در این فصل خزان هستیم و بی آن محبوب، دل پر از اندوه است، تو از آسیب و مشکلات این دوران در امان باش.
هوش مصنوعی: به سمت باغ برو و شادی را به همراه خود بیاور، ای بلبل، زیرا من غم و اندوه خود را در گوشهٔ دل به تصویر کشیدم.
هوش مصنوعی: وقتی از چشمهایم اشک ریختم و رسوا شدم، در زندگیام لباس عدم و نابودی را بر تن کردم و به آرامش مرگ رسیدم.
هوش مصنوعی: از چشمهایم به یاد لعل او، فراق و اندوه دل مثل خون دل به جریان افتاد، و همچون جام می به سمت دهان بردم.
هوش مصنوعی: به طرفی میروم تا به دامن از هم گسیختهام برسم، که در هر جمعی، لباسهای پرهیزگاری را بیدلیل به دوش کشیدهام و نام آن گل را بر تن دارم.
هوش مصنوعی: من در مورد حال و روزم چیزی نگفتم و مانند فغانی که از سر کوی تو میگذرد، غم و دردهایی که در دل داشتم را با خودم بردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خیل نغمهسنجان رفتم و طرز کهن بردم
صداع بلبل کجنغمه از طرف چمن بردم
نه زیب باغ کم شد نی بساط سبزه خالی شد
خس خشکی ز نزهتگاه سرو و یاسمن بردم
دگر در شهر از مستی و رسوایی نمیگنجم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.