گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

چنین که پیش نظر صورت نکوی تو دارم

بهر طرف که کنم سجده روبروی تو دارم

ز دیدن دگرانم چه سود چون من حیران

نظر بصورت ایشان و دل بسوی تو دارم

صبا ز دست تو برگ گلی که سوی من آرد

درون پیرهنش مدتی ببوی تو دارم

نشسته اند حریفان ببزم عشق و من از غم

گرفته ساغر و با خویش گفتگوی تو دارم

درون سوخته و آه گرم و چهره ی شمعی

نشانه هاست که از داغ آرزوی تو دارم

ز گرد هستی موهوم شسته آینه ی دل

چو آب دیده ی خود رو بخاک کوی تو دارم

شب شراب اگر نیست ره ببزم تو این بس

که گوش دل چو فغانی به های و هوی و دارم