گر به شمشیر جفا پاره کنی سینهٔ ما
همچنان مهر تو ورزد دل بیکینهٔ ما
رقم مهر و مه از سینهٔ افلاک رود
نرود نقش خیال تو ز آیینهٔ ما
قطرهای بودی و دلها همه جویای تو بود
شبچراغی شدهای باش به گنجینهٔ ما
جای آنست که خون سرزند از چشم حسود
بس که پر شد دلش از کینهٔ دیرینهٔ ما
یارب این نغمه که پرداخت که ابریشم عود
آتش انداخته در خرقهٔ پشمینهٔ ما
در صف طاعت اگر تیغ کشد غمزهٔ تو
خون به جیحون رود از مسجد آدینهٔ ما
برنیاید نفس گرم فغانی امروز
در خمارست مگر از می دوشینهٔ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.