نتوانم که بینم از دورش
آه از شرم چشم مخمورش
نیست در شهر کس که عاشق نیست
چه بلا گشت حسن مشهورش
این چراغ از کدام انجمنست
که جهانی بسوخت از نورش
رفت آن ماه نیم مست برون
چه شبی روز کرد مخمورش
چه بود حالت نظر بازی
که چنین آفتیست منظورش
چکند عطر پیرهن، عاشق
فکر کن زعفران و کافورش
چه دلست این دل فغانی وای
که نه پیداست ماتم و سورش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری معشوقش احساس ناتوانی و شرم میکند. او در شهری زندگی میکند که همه عاشق هستند و به زیبایی محبوبش اشاره میکند که همه را مجنون کرده است. شاعر از جذبه و نور این عشق صحبت میکند و به تاثیری که معشوقش بر دیگران دارد، اشاره میکند. وجود معشوق او را در حال غم و شادی درهم میآورد و به دلَش اشاره میکند که در این وضعیت دچار افکار و احساساتی متضاد است. در نهایت، شاعر به عطر محبوبش و جذابیت او اشاره میکند که همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم او را از دور ببینم، از شرم چشمانش احساس عجز و ناتوانی میکنم.
هوش مصنوعی: در این شهر هیچ کس نیست که عاشق نباشد، چه مصیبت بزرگی به خاطر زیبایی او به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: این چراغ از کدام منبع روشن شده است که نورش جهانی را سوزانده است؟
هوش مصنوعی: دیشب آن ماه نیمه مست از خانه خارج شد، چه شبی بود که مستیاش را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: چه حالتی دارد دیدن زیبایی که چنین بلا و مصیبت به همراه دارد؟
هوش مصنوعی: عطر پیراهن چه لطیف و دلانگیز است، عاشق، به یاد زعفران و عطر کافور باش.
هوش مصنوعی: این دل چه دل عجیبی است! فریاد میکشد، اما هیچگونه نشانهای از غم و شادیاش دیده نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز بدهد ز بوی خود زورش
چون شب آید هم او بود گورش
پادشاه آتشیست کز نورش
ایمن آن شد که دید از دورش
دورها خیره مانده در دورش
خوشتر از راحت است هر جورش
میکن ار بینی از خرد نورش
به نصیحت ز بام و در دورش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.