مه خورشدروی من دمی یک جا نمیگنجد
چنان گرمست بر دلها که در دلها نمیگنجد
نسیم دامنش گلزار گیتی برنمیآرد
غبار موکبش در عرصهٔ غبرا نمیگنجد
شهیدی کز سر کویش غبارآلود بیرون شد
ز شوقش تا ابد در جنتالمأوا نمیگنجد
عجب گر بر سلام کس فرود آرد سر ابرو
چو برطرف کلاهش عز و استغنا نمیگنجد
ازین می خوردن پنهان و پیدا آتشی دارم
که در پنهان ندارد جا و در پیدا نمیگنجد
اگر فردای دیگر مستی جام و صبوح اینست
جزای این گنه در مجلس فردا نمیگنجد
ز عشق کافری پیرانه سر در بزم میخواران
به دینم رفت بیدادی که در دنیا نمیگنجد
نخواهد در سر و کار بلای عشق و مستی شد
وجود پربلای من که در یک جا نمیگنجد
ز بیداد غیوری آنچه از کافردلی دیدم
چه جای کعبه در بتخانهٔ ترسا نمیگنجد
جنون عشق و از جانان خیال بوسه و آغوش
مگو اینها که اینها در خیال ما نمیگنجد
فغانی را دهان آرزو شیرین نخواهد شد
پر از زهرست جام او در آن حلوا نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمیگنجد
که می پرزور چون افتاد در مینا نمیگنجد
به بیرنگی قناعت کن اگر با عشق یکرنگی
که هرجا عشق آمد رنگ در سیما نمیگنجد
نمیدانم چه خواهد بود احوال گرانجانان
[...]
به لب هردم ز شادی شُکر این سودا نمیگنجد
که در دام تغافل غیر صید ما نمیگنجد
طراز نوبهار عشرت ما چون که سرسبز است
گل نشو و نما در جیب نخل ما نمیگنجد
در آیین وفا لب تشنه ذوق شهادت را
[...]
دل از یادش، در آغوش من شیدا نمیگنجد
ز بس بالیده است این قطره، در دریا نمیگنجد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.