گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

چکند دل که بدوران غمت خون نخورد

می دهد خون جگر سوخته اش چون نخورد

می خورد خون دلم غنچه ی لعل تو چنان

که بدان میل کسی باده ی گلگون نخورد

تشنه ی باده ی لعلت ز کف خضر و مسیح

دم آبی به صد افسانه و افسون نخورد

می برد مستی می عشوه ی چشمت ز سرم

ورنه در دور تو کس می زمن افزون نخورد

آتشی می رسد از منزل لیلی بشتاب

چاره یی نیست که بر خرمن مجنون نخورد

میجهد شعله ی آهی ز دلت برق صفت

دم نگهدار فغانی که بگردون نخورد