در تن سوخته چندانکه نفس می گنجد
جان بیاد تو درین تنگ قفس می گنجد
در دل تنگ من ای شمع سراپرده ی جان
جز خیال تو مپندار که کس می گنجد
گلشن عیش مرا تنگ چنان ساخت قضا
که در آنجا نه هوا و نه هوس می گنجد
نکنم در چمن کوی تو یاد گل و سرو
که در آن باغ نه خاشاک و نه خس می گنجد
گل گل از آه من آن غنچه ی سیراب شکفت
ای دل خسته فسون خوان که نفس می گنجد
برو ای زاهد افسرده که در صحبت شمع
غیر پروانه کجا ذکر مگس می گنجد
چون فغانی نیم از یاد تو غافل نفسی
تا زبان در دهنم همچو جرس می گنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.