گل آمد و بی یار نشستن که تواند
بی یار بگلزار نشستن که تواند
یکدم به مراد دل خود پهلوی یاری
بی محنت اغیار نشستن که تواند
زین شیوه ی مستانه که هر لحظه نمایی
در بزم تو هشیار نشستن که تواند
جز بخت زبونم که برد دمبدمش خواب
با من به شب تار نشستن که تواند
جایی که فغانی کند از دست تو شیون
بی دیده ی خونبار نشستن که تواند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.