چه تندی است که سویت نگاه نتوان کرد
نهفته روی نکویت نگاه نتوان کرد
ازین شراب که در کار عاشقان کردی
دگر بجام و سبویت نگاه نتوان کرد
بشیوه های دگر زنده می کنی ما را
بجور و تندی خویت نگاه نتوان کرد
چه سود زین همه آب حیات وه که هنوز
بسبزه ی لب جویت نگاه نتوان کرد
ز بسکه دود برآوردی از دلم چو سپند
بخال غالیه بویت نگاه نتوان کرد
چنین شراب کجا خوردی ای بهشتی رو
که سیر بر گل رویت نگاه نتوان کرد
سگت فغانی دیوانه را کشید بخون
فغان که بر سگ کویت نگاه نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.