عشق آمد و هوای صف طاعتم نماند
پرهیز ای فرشته که آن عصمتم نماند
دردا که از دعا تو بدستم نیامدی
وز جانب کسی نظر همتم نماند
خود را به عشق لاله رخی سوختم تمام
اندوه دوزخ و هوس جنتم نماند
دادی بسی نمک شکری نیز لطف کن
کز خوان نعمت تو جزین قسمتم نماند
می ده که گر فرشته شوم همچنان بدم
بدنام چون شدم بر کس حرمتم نماند
دنبال آرزوی دل خود نمی روم
نومیدیم بسوخت بسی رغبتم نماند
اکنون که چون فغانیم افگندی از نظر
گر هم که داشتم هنری قیمتم نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.