رفتی و چشم روشنم از اشک حرمان تیره شد
در دل چراغی داشتم آن هم به هجران تیره شد
بس تیره و افسرده ام در آتشم افگن شبی
داغ تو باشد شمع من باری اگر جان تیره شد
دیگر چه گل چیند کسی از گریه ی شبهای من
کز دیده ی آلوده ام سیلاب مژگان تیره شد
می سوزم و آگه نیم کز چیست در جان آتشم
بر من چه تابد چون دلم از داغ پنهان تیره شد
فالی که بر خود می زدم افتاد بر عکس مراد
وه کز خیال باطلم طبع پریشان تیره شد
آلوده نتوان کرد لب بهر حیات جاودان
آیینهٔ اسکندری از آب حیوان تیره شد
سوزد فغانی ته بته پیش تو از شرم گنه
هم در خور آتش بود دل چون ز عصیان تیره شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.