گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

امروز اگر می بمن آن لب نرساند

پیداست که مخمور تو تا شب نرساند

نظاره ی جولان توام کی برد از هوش

گر این طرفت بازی مرکب نرساند

بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم

دستی بچنان عارض و غبغب نرساند

فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب

هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند

برخاست شراری ز دل گرم فغانی

آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند