امروز اگر می بمن آن لب نرساند
پیداست که مخمور تو تا شب نرساند
نظاره ی جولان توام کی برد از هوش
گر این طرفت بازی مرکب نرساند
بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم
دستی بچنان عارض و غبغب نرساند
فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب
هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند
برخاست شراری ز دل گرم فغانی
آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میگوید. او به این نکته اشاره دارد که اگر امروز لب معشوق به او نرسد، دلیلش مشخص است، زیرا او در حال مستی است و تا شب نمیتواند به او برسد. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که نظارهگر اوست و از زمین و زمان بیخبر است. او از درد و رنجی که به خاطر دوری از معشوق تحمل میکند سخن میگوید و از بوسههای معشوقی که هرگز به او نمیرسد، ناله میکند. در نهایت، او از دل سوختهاش و آتش شوقی که در درونش شعلهور است، صحبت میکند و امید دارد که آسیبی به گلبرگ معشوق نرسد.
هوش مصنوعی: اگر امروز رازی را با من در میان نگذارد، مشخص است که تا شب نمیتواند از حال و هوای مستیاش بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: من مجذوب تماشای جلوههای تو هستم، اما اگر این سمت، بازی پیچیدهای را به راه بیاورد، ممکن است هوش را از من بگیرد.
هوش مصنوعی: بیچاره کسی که دلش احساس درد میکند و از ترس نمیتواند به کسی درخواست کمک کند یا نزدیکی کند.
هوش مصنوعی: صدای من از ناراحتی به خاطر وعدههایی است که برآورده نمیشوند، زیرا لبان کسی که همیشه به من میگوید "دوستت دارم" همواره برای من به آن چیزی که وعده دادهاند نمیرسد.
هوش مصنوعی: یک شعلهای از دل پرشور من برخواست که به گلبرگ تو آسیب نرساند. ای کاش!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.