گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

تو آن گلی که مه آسمان جبین تو بوسد

ملک ز سد ره فرود آید و زمین تو بوسد

چنان لطیف مزاجی که جای بوسه بماند

اگر نسیم صبا برگ یاسمین تو بوسد

رود نشانه ی دندان حسرت از لب عاشق

دمی که می دهی و دست نازنین تو بوسد

بخوبی آنکه سر از جیب آفتاب برآرد

هنوز دل نپسندد که آستین تو بوسد

کسی که مهر خموشی بلعل نوش لبان زد

در آرزوست که بگذاری و نگین تو بوسد

بمکتب تو ملازم بود فرشته ی رحمت

که رشحه ی قلم سحر آفرین تو بوسد

نخورد عاشق لب تشنه می ز جام مرصع

ازین هوس که مگر لعل آتشین تو بوسد

ببین که تا بچه غایت رسید شوق فغانی

که در خیال، دهان چو انگبین تو بوسد