دل ببیداد نهادیم عطای تو کجاست
ما خود از جور ننالیم وفای تو کجاست
ما به یک جلوه خرابیم و تو پروا نکنی
آخر ای نخل جوان نشو و نمای تو کجاست
می گذاری که کشد دامن پاک تو رقیب
آن همه سرکشی و جور و جفای تو کجاست
روزگاریست که دل بوی مرادی نشنید
نافه یی از گره بند قبای تو کجاست
شهر زامد شدنت گشت پریشان و هنوز
کس ندانست مه من که سرای تو کجاست
آه از آنروز که تنها ز چمن مست رسی
پرسی از سوخته ی خویش که جای تو کجاست
نیستی خضر فغانی مطلب آب حیات
شرم از همت خود دار فنای تو کجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست
آخر ای خانه برانداز سرای تو کجاست؟
روزنی نیست که چون ذره نجستیم ترا
هیچ روشن نشد ای شمع که جای تو کجاست
گر وفای تو فزون است ز اندازه ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.