به سر شوری ز سودای تو باشد
به دل داغ تمنای تو باشد
مگر آب حیات و چشمه نوش
لب لعل شکرخای تو باشد
تجلی کن بطور سینه ما
که از روز ازل جای تو باشد
غزال خوش نگاه چشم خوبان
سراسر گرد صحرای تو باشد
در این گلشن درخشان و دل افروز
گل رخسار زیبای تو باشد
نروید در ریاض خلد سروی
که موزون همچو بالای تو باشد
خراب از ساغر عشقیم تا حشر
چه می یا رب به مینای تو باشد
نگاه چشم مستت راه دل زد
خرد سر گرم یغمای تو باشد
ز صورت آفرین اشراق خواهد
که دایم در تماشای تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.