گنجور

 
عراقی

دل و جانی است با من مشتاق

به تو نزدیک و تن اسیر فراق

روی زیبا ز من چرا پوشی؟

«این تحریمه علی‌العشاق»؟

تو طبیبی و ما چنین بیمار

تو ملولی و ما چنین مشتاق

بر دلم ساحران غمزهٔ تو

«رامیات با سهم الاماق»

مست شوق توایم و بادهٔ وصل

نرسیده است هم چنان به مذاق

از محیط غم تو جان نبرند

غوطه خوران بحر استغراق

در بیابان عشق تو دل ما

«صار حیران مشرق الاشراق»

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

مار نون نکاح چو بزدت

ای به حری و رادمری طاق

هان و هان تا ز کس طلب نکنی

هیچ تریاق به ز طای طلاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

نیست شهری چو شهر اصفاهان

بحقیقت ز شهرهای عراق

که ببینی درو خساست و بخل

که نیابی درو دروغ و نفاق

خواجگانی بنام و ننگ درو

[...]

ادیب صابر

دی غریوان شدم به سوی وثاق

بر وصال اختیار کرده فراق

دلم اندر هزاهز هجران

روحم اندر کشاکش احراق

طرب از طبع من گسسته وطن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه