گنجور

 
عراقی

دل و جانی است با من مشتاق

به تو نزدیک و تن اسیر فراق

روی زیبا ز من چرا پوشی؟

«این تحریمه علی‌العشاق»؟

تو طبیبی و ما چنین بیمار

تو ملولی و ما چنین مشتاق

بر دلم ساحران غمزهٔ تو

«رامیات با سهم الاماق»

مست شوق توایم و بادهٔ وصل

نرسیده است هم چنان به مذاق

از محیط غم تو جان نبرند

غوطه خوران بحر استغراق

در بیابان عشق تو دل ما

«صار حیران مشرق الاشراق»