گنجور

 
عراقی

می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد

بهر یک جرعه میت این دم روان خواهیم کرد

دردیی در ده، کزین جا دردسر خواهیم برد

ساغری پر کن، که عزم آن جهان خواهیم کرد

کاروان عمر ازین منزل روان شد ناگهی

چون روان شد کاروان، ما هم روان خواهیم کرد

چون فشاندیم آستین بی‌نیازی بر جهان

دامن ناز اندر آن عالم کشان خواهیم کرد

از کف ساقی همت ساغری خواهیم خورد

جرعه‌دان بزم خود هفت آسمان خواهیم کرد

تا فتد در ساغر ما عکس روی دلبری

ساغر از باده لبالب هر زمان خواهیم کرد

درچنین مجلس که می‌عشق است‌و ساغربیخودی

نالهٔ مستانه نقل دوستان خواهیم کرد

تا درین عالم نگردد آشکارا راز ما

ناگهی رخ را ازین عالم نهان خواهیم کرد

نزد زلف دلربایش تحفه، دل خواهیم برد

پیش روی جانفزایش جان فشان خواهیم کرد

چون بگردانیم رو، زین عالم بی‌آبرو

روی در روی نگار مهربان خواهیم کرد

بر سر بازار وصلش جان ندارد قیمتی

تا نظر در روی خوبش رایگان خواهیم کرد

سالها در جستجویش دست و پایی می‌زدیم

چون نشان دیدیم، خود را بی‌نشان خواهیم کرد

هر چه ما خواهیم کردن او بخواهد غیر آن

آنچه آن دلبر کند ما خود همان خواهیم کرد

گر عراقی گفت اناالحق پیش مردم این زمان

بر سر دارش ز غیرت ناگهان خواهیم کرد

 
 
 
جامی

گر چه صد جان در ره جانان زیان خواهیم کرد

هر چه خواهد خاطر او آنچنان خواهیم کرد

در دلش جنبید مهر از ناله ما اندکی

اندک اندک با خود او را مهربان خواهیم کرد

چاره ساز ما نشد کس در همه روی زمین

[...]

صفای اصفهانی

زین سپس دل را به رسوایی نشان خواهیم کرد

با غم عشق تواش همداستان خواهیم کرد

زین خراب آباد وحشت خیمه برخواهیم کند

خانه در کوی خرابات مغان خواهیم کرد

پرده از بالای چون تیر تو بر خواهیم داشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه