چنانم از هوس لعل شکرستانی
که میبرآیدم از غصه هر نفس جانی
امید بر سر زلفش به خیره میبندم
چگونه جمع کند خاطر پریشانی؟
در آن دلی، که ندارم، همیشه مییابم
ز تیر غمزهٔ تو لحظه لحظه پیکانی
بیا، که بیتو دل من خراب آباد است
جهان نمیشود آباد جز به سلطانی
چه جای توست دل تنگ من؟ ولی یوسف
گهی به چه فتد و گه به بند و زندانی
چنان که چشم خمارین توست مست و خراب
بسوی ما نکند التفات چندانی
چو نیست در دل تو ذرهای مسلمانی
چگونه رحم کند بر دل مسلمانی؟
زمان زمان که دلم یاد چهر تو بکند
شود ز عکس جمالت دلم گلستانی
اگر چه چشم عراقی به هر بتی نگرد
به جان تو، که ندارد به جز تو جانانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از عشق و اشتیاق عمیق به محبوبش سخن میگوید و احساسات خود را به تصویر میکشد. او به شدت از دوری و غم ناشی از عدم حضور معشوق در رنج است و امیدش به زیبایی زلف محبوبش گره خورده است. دل او در جستجوی آرامش و آبادانی است، اما بیمحبوب، زندگی برایش خالی و خراب است. شاعر به ناتوانی دلش در فراموش کردن محبوب اشاره کرده و به دوری او و اثرات آن بر دل عاشقش میپردازد. در نهایت، او به زیبایی و تاثیر عمیق محبوبش بر قلبش اشاره کرده و به عشق و احساسات عمیقی که نسبت به او دارد، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من به قدری مشتاق زیبایی و شیرینی هستم که از شدت غم، هر لحظه جانم به تنگ میآید.
هوش مصنوعی: من به زلف او دلخوشم، اما نمیدانم چطور میتواند دل آشفتهام را جمعوجور کند.
هوش مصنوعی: در دل من که خالی است، همیشه از تیر نیش زندهگی تو، لحظه به لحظه درد را میبینم.
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو، دل من ویران است و این دنیا بدون وجود تو نمیتواند به خوشبختی برسد.
هوش مصنوعی: دل تنگ من چه جایی دارد؟ اما یوسف (نماد زیبایی و محبوبی) گاهی در قید و بند گرفتار میشود و گاهی هم آزاد است.
هوش مصنوعی: چشمان خوابآلود و غمگین تو حالتی مست و سرگردان دارند و به سوی ما توجهی نمیکنند.
هوش مصنوعی: اگر در قلب تو حتی یک ذره ایمان و مسلمانبودن نیست، چگونه میتوانی بر دل یک مسلمان دیگر رحم و محبت کنی؟
هوش مصنوعی: وقتی یاد چهرهات در دلم بهوجود میآید، قلبم چون گلستانی سرشار از زیبایی و شادابی میشود.
هوش مصنوعی: هرچند چشم عراقی به هر معبودی توجه نداشته باشد، اما جان او فقط تویی که برای او ارزشمند هستی و هیچ جانانی جز تو ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.