گنجور

 
عراقی

دل در گره زلف تو بستیم دگربار

در دام سر زلف تو شستیم دگربار

از نرگس مخمور تو مخمور بماندیم

وز جام می لعل تو مستیم دگربار

از بادهٔ عشق تو یکی جرعه چشیدیم

صد توبه به یک جرعه شکستیم دگربار

ما قبلهٔ خود روی چو خورشید تو کردیم

هیهات! که خورشید پرستیم دگربار

دل در گره زلف تو بستیم و برآنیم

جویای سر زلف چو شستیم دگربار

کان جان که نسیم سر زلف تو به ما داد

هم با سر زلف تو فرستیم دگربار

از پیشگه وصل چو برخاست عراقی

با تو دمکی خوش بنشستیم دگربار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عراقی

دل در گره زلف تو بستیم دگر بار

وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم

خوردیم می و جام شکستیم دگربار

شاید که دگر نعرهٔ مستانه برآریم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

در گوشهٔ میخانه نشستیم دگر بار

خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار

ما و بت ترسا بچه و کوی خرابات

زنار سر زلف ببستیم دگر بار

با محتسب شهر بگوئید که رندیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه