دل در گره زلف تو بستیم دگر بار
وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار
جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم
خوردیم می و جام شکستیم دگربار
شاید که دگر نعرهٔ مستانه برآریم
کز جام می عشق تو مستیم دگربار
المنة لله که پس از محنت بسیار
با تو نفسی خوش بنشستیم دگربار
چون طرهٔ تو شیفتهٔ روی تو گشتیم
هیهات! که خورشید پرستیم دگربار
ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم
تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار
با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم
از صومعه و زهد برستیم دگربار
در بندگی زلف چلیپات بماندیم
زنار هم از زلف تو بستیم دگربار
تا راز دل ما نکند فاش عراقی
اینک دهن از گفت ببستیم دگربار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که پس از بارها غم و محنت، دوباره دلی به عشق معشوق بسته و از دردها رهایی یافته است. شاعر دربارهٔ تجربهٔ نشئگی و مستی ناشی از عشق صحبت میکند و ابراز خوشحالی میکند که با معشوقش وقت میگذراند. او همچنین به ارزش و زیبایی معشوق اشاره دارد و میگوید که عشق او بالاتر از همه چیز است. در نهایت، شاعر از پنهان نگه داشتن راز دل خود و عدم بیان آن به دیگران سخن میگوید. این شعر نشاندهندهٔ احساسات عمیق عاشقانه و جاذبهٔ بیپایان عشق است.
هوش مصنوعی: دل را به زلف تو گره زدیم و دوباره وادار شدیم تا از هر دو دنیا جدا شویم و محبت را ترک کنیم.
هوش مصنوعی: ما در دو جهان پر از عشق تو جامی پر از می دیدیم و نوشیدیم، سپس جام را شکستیم و دوباره از نو شروع کردیم.
هوش مصنوعی: شاید دوباره با هیجان و شور فراوان صدای خود را بلند کنیم، زیرا از شراب عشق تو دوباره مست شدهایم.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که بعد از سختیهای فراوان، دوباره فرصتی پیدا کردیم تا با آرامش کنار تو باشیم.
هوش مصنوعی: چون موهای تو ما را به زیباییات مجذوب کرد، هرگز نمیتوانیم دوباره مانند خورشید، به آنچه دیگران دوست دارند، علاقهمند شویم.
هوش مصنوعی: ما آرزوهای دل خود را کنار گذاشتیم و هر کار که دوست انجام دهد، برای ما خوشایند است. بار دیگر.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق تو به دلخوشیها و لذتهای زندگی روی آوردیم و از زندگی خشک و بیروح گذشته فاصله گرفتیم.
هوش مصنوعی: ما در خدمت زلفهای زیبای تو ماندیم و بار دیگر به خاطر این زلفها، از عشق تو پیوندی ایجاد کردیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه راز دل ما فاش نشود، در حال حاضر دیگر لب به سخن نمیزنیم و تنها سکوت میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل در گره زلف تو بستیم دگربار
در دام سر زلف تو شستیم دگربار
از نرگس مخمور تو مخمور بماندیم
وز جام می لعل تو مستیم دگربار
از بادهٔ عشق تو یکی جرعه چشیدیم
[...]
در گوشهٔ میخانه نشستیم دگر بار
خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار
ما و بت ترسا بچه و کوی خرابات
زنار سر زلف ببستیم دگر بار
با محتسب شهر بگوئید که رندیم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.