گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در گوشهٔ میخانه نشستیم دگر بار

خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار

ما و بت ترسا بچه و کوی خرابات

زنار سر زلف ببستیم دگر بار

با محتسب شهر بگوئید که رندیم

در کوی مغان عاشق و مستیم دگر بار

از عقل پریشان که مرا دردسری بود

المنة لله که برستیم دگر بار

سر حلقهٔ رندان خرابات جهانیم

پنهان نتوان کرد که هستیم دگر بار

در خلوت دیده به حضوری که چه گویم

با نقش خیالش بنشستیم دگر بار

سر در قدمش باخته دستش بگرفتیم

آخر تو چه دانی ز چه دستیم دگر بار

مرغ دلم افتاد به دام سر زلفش

گفتم نتوان جست بجستیم دگر بار

با زاهد مخمور دگر انس نگیریم

جز سید مستان نپرستیم دگر بار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

دل در گره زلف تو بستیم دگر بار

وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم

خوردیم می و جام شکستیم دگربار

شاید که دگر نعرهٔ مستانه برآریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
شاه نعمت‌الله ولی

خوش بر در میخانه نشستیم دگر بار

خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار

ما توبه شکستیم ولی عهد درستی

با ساقی سرمست ببستیم دگر بار

با عاقل مخمور دگر کار نداریم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه